عاشقی با چاشنی انتظار

  • ۰
  • ۰

هر سال پاییز یه غمی که تو میدونی چی هست رو از نو برام تصویر میکنه.

هنوز بعد این همه وقت شبا وقت خواب بهت فکر میکنم، حس گوجوت هنوز از یادم نرفته! هنوزم اگه چشامو ببندم و تصورش کنم میتونم گرمای دستای قشنگتو حس کن دورم!

داره دو سال میشه ها!

تو تونستی؟

من که نتونستم...

 

  • bano0sh
  • ۰
  • ۰

حالت چگونه باشد؟

چون برف روی شیروانی داغ

  • bano0sh
  • ۰
  • ۰

تولد 29 سالگی

هانی بیزیم سودامیز؟

اریتیردی بوزلاری....

 

 

 

 

آه...

  • bano0sh
  • ۰
  • ۰

طبیعیه که هنوزم که بچه های پارسالم که تو سالن که منو میبینن

میگن خانووووم... اون دوستتون که خیلی دوسش داشتین باهاتون آشتی کرد؟

 

و منی که دوس داشتم یه روز دستتو بگیرم باافتخار ببرمت پیششون

و بگم این همون دوستمه که بالاخره باهام آشتی کرد...

 

و براشون بستنی بخرم طبق قولم بهشون و حظ کنم از بودن تو کنارم....

بی معرفت...

هادِ بی معرفت...

 

 

هنوز میخونی اینجارو؟

  • bano0sh
  • ۰
  • ۰

اول صبح که چشامو واکردم

اولین چیزی که تو مغزم تکرار شد این بیت بود:

«ای یار دوردست که دل میبَری هنوز

چون آتش نهفته به خاکستری هنوز...»

  • bano0sh
  • ۰
  • ۰

اگر در دل تو هم گرمایی نسبت به من هست، بهم بگو

بهم بگو عشقِ من...

قبل ازینکه دیر بشه...

  • bano0sh
  • ۰
  • ۰

یه جایی تو کتاب کیمیاگر میگه: اگر من بخشی از سرنوشت تو باشم، به تو بازخواهم گشت...

من به تو بازگشتم،

اما تو بخشی از سرنوشت من نبوده ای گویا...

 

امروز هم جایی میخوندم تفاوت عشق و وابستگی در اینه که وقتی فاصله میفته، عشق سوزان تر و شعله ورتر میشه،اما وابستگی رو انگار مثه شعله شمع فوتش کرده باشی...

من عاشقت بودم و هستم...

اما تو...

آخ از توی لامروت...

 

 

  • bano0sh
  • ۰
  • ۰

هر روز ده بار خودم تکرار می‌کنم:" ینی دلش برا من تنگ نشده؟! ینی هدیه هایی که براش خریده بودمو میبینه، دلش برام تنگ نمیشه؟! ینی آهنگایی که باهم گوش میکردیمو دوس داشتیمو گوش میده، دلش برام تنگ نمیشه؟! ینی تو روزهای خاص تقویم دلش برام تنگ نمیشه؟! ینی دستای خودشو که میبنه دلش برام تنگ نمیشه؟! ینی شبا که میخوابه با جای خالیم تو گوجوش، دلش برام تنگ نمیشه؟! "

 

بعد دیگه زده میشم از دنیا و هرچی توش هست! اگه تو و عشقت واقعی نبودین، پس دیگه هیچ چیزی تو این دنیا واقعی نیست. 

  • bano0sh
  • ۰
  • ۰

سلامتیت که غمت قشنگه...

تراپیستم گفت:" خیلی رشد کردی، تنهایی برات خوب بوده"
گفتم"اره میدونم، ولی درد کشیدم تا رشد کردم..."

گفت:" پس به درد کشیدن ادامه بده...."

 

و ادامه دادن به درد کشیدن بسیار دردناک و غمناک است...

درد کشیدن درد دارد...

 

 

• |سلامتیت رفیقِ نیمه راهم...|

  • bano0sh
  • ۰
  • ۰

نترس عشقِ جونی!

هیچوقت فک نمیکردم اونیکه بین ما دو تا عاشق تره، من بوده باشم...

فک کنم خودتم فکرشو نمیکردی!

 

 

رفتنت گناه عشقه....

اون روی سیاه عشقه....

 

  • bano0sh