عاشقی با چاشنی انتظار

  • ۱
  • ۰

عاشق تر از پیشم!

من امروزوز یادم نمیره که 6صبح پاشدی

و بخاطر من اونهمه راه رفتیو

اونهمه با اساتید کل کل کردی

بخاطر فقط و فقط کم کردن استرس من!

که برا بار صدم ثابت شد کم نمیزاری برام تو کاری که ازدستت بربیاد

که دیشب تو دلم باز شدم همون دختر چن سال و فکری شدم و تو دلم گفتم ینی این کارو میکنه برام؟!! ببین دختر;اگه کرد باید بفهمی خیلللللی میخادتا! کم نزاری براش!

دارم لحظه شماری میکنم بشم عروست,تا بریزم به پات همه فراوون مِهر هایی که وعده داده بودم!


  • bano0sh
  • ۱
  • ۰

details

همیشه عاشق جزئیات بودم!
هم چنین عاشق شباهت های ریزریز!
و همیشه ی خدا جذابیت عجیبی برام داشت که شباهت های ریزریزکمو با ادم هایی که دوسشون دارم پیدا کنم!
امروره روز هم یه فولدر دارم تو مغزم بنام نیو فلدر3 ( هنوز وقت نکردم اسمی روش بزارم!) که شباهت های بامزه مون با دلدار خان توش سیو عه!که وختایی که بش فک میکنم خیلی انرژی جالبی بم میده!
فی المثل:
تنفر بی حد و اندازه هردومون از بودن سرشیر در شیر!
اضافه نکردن ماست به آش!و بقول اطرافیان آش را سیاه سیاه میخوریم:-D
انزجار از مزه ی گوشت در غذا و نیاز مبرم به طعم دارکردن آن!
دوست نداشتن هسته های ریز بادمجان در غذا!
علاقه مشترک به سیر!
دوست نداشتن رنده های پوست پرتقال در برنج!
و ...
  • bano0sh
  • ۱
  • ۰

و هی تصور لحظه ای رو میکنم که وارد شدیم و نشستیم رو صندلی های روبروی مهمونا

و یه نگاهِ عاشقانه بندازیم به هم و  نفس راحتی بکشیم بعدِ اینهمه سال!

و چشام پر شه!


  • bano0sh
  • ۱
  • ۰

خُل طور!

اندر علایمِ یک کصخلِ عاشق میتوان به نشستن پای لپتاپ در ساعت 2 بامداد بمنظورِ دانلودِ اهنگ های مراسم جشن عقد اشاره کرد!

  • bano0sh
  • ۱
  • ۰

دقیقا از 3سال پیش بود که عاشق دختربودنم شده ام؛

دقیقا از 3سال پیش است که تو آمدی...

  • bano0sh
  • ۱
  • ۰

خب من شک نداشتم که به دل بابامم میشینی^.^

بااینکه صحبت زیادی حولِ من و تونبود

ولی من باز دلم برات قیری ویری میرف!

وختی برات چای تعارف میکردم

کل 3سال اومد جلو چشمم

و یه لبخند رضایت نشست گوشه لبم!

ما دوتا آرزوی هم بودیم که حالا داریم برآورده میشیم:)

4بهمن94

  • bano0sh
  • ۱
  • ۰

+ اصلن تابلو نیس که من االان در حد ذوقمرگی ام و همه هم فهمیدن حلمو!!

- اصلنم تابلو نیس من امروز تو کلاس کلا حواسم به درس نبود و رو طرز نشستنم فردا تو خونتون تمرکز کرده بودم!!


فردا این موقع ها...♥

  • bano0sh
  • ۱
  • ۰

دیماه

وختی تو یه شب اندازه سی سال پیر میشی!

  • bano0sh
  • ۱
  • ۰

وختی تا به امروز همه ی شادی هایمان تاریخ انقضا داشتند

و نشده که یک بار بی انتها و بی حد و بدون احساس شرمساری و طولانی , شاد ترین باشیم ;

از من نخواه که برای همه چیز تاریخ انقضا تعیین نکنم عشق من...

ازمن دلگیر نشو که زندگی ام را به تاریخ ها گره زده ام


  • bano0sh
  • ۲
  • ۰

مقصود تویی

عقربه ی قطب نمای قلبم

جهتش همیشه سمت توعه!

  • bano0sh