حتی وختی هم که نیستی پناه منی
که اگه شب یه خواب ترسناک ببینم
کافیه یبار بت زنگ بزنم
باحوصله جواب میدی و بانفسات آرومم میکنی!
حتی وختی هم ک نیستی پناه شب و روزمی
حتی وختی هم که نیستی پناه منی
که اگه شب یه خواب ترسناک ببینم
کافیه یبار بت زنگ بزنم
باحوصله جواب میدی و بانفسات آرومم میکنی!
حتی وختی هم ک نیستی پناه شب و روزمی
آخه آقاییِ من
من دلمم ضعف میرف وختی که مامانت جلو من هی اسم تو رو میگف
تو دلم هزااااااااااار بار قربون صدقه ت رفتم!
یا وختی زنگ زد که بیای دنبالش و صدای مردونه ی تورو از فاصله ی چن متری میشد شنید
من تمام قد به فدای زحمتات♥
امروز مادرِ آقای عشق زنگ زدن!!!
و این غیرمنتظره ترین اتفاق زندگیِ من بود!
و قرار گذاشتن که فردا تشریف فرما شن!
اتفاقی که مدت ها من و عزیزِ دل جان انتظارشو میکشیدیم!
وختی که روز اولین خواستگاری اومدنِ مامانش دقیقا مصادف عه با سالگرد 2سالگیِ عشقمون!
وختی بابام شیرینیِ خواسنگاری خریده و الان رو اُپِن عه!
وختی که دارم با صدای اخبار میرقصم!!
هنوزم باورم نمیشه!
خدا یجورِ عجیب غریبی جور کرد!
بااینکه هنوزم سختیای راه زیاده!اما دیگه دلمون گرم شد! دیگه پنهون دیدنا و اذیت شدنای اینکار رو به اتمامه
رسیدیم به سرازیری! تا اینجای راه صعود بود و دشواری
کلمه پیدا نمیکنم هنوز!
ینی ذوقم حتا تو چشمامم نمیگنجه!
پشتِ هر زنِ خیلی شادی,یه مردی هست که با تمامِ وجود تلاش کرده و لبخندُ اورده رو لبای خانومش!
مردِ من ...
تا جون دارم قدرتو میدونم!و میدونم که هیشکی بهتر از تو برا من وجود نداشت!تو نایاب ترین مردِ روی زمینی!
جدی جدی فردا اولین قدم برا زنُ شوهر شدنِ ماس!:))))))
بوی بهبود زِ اوضاعِ جهان میشنوم...
به وقتِ شبِ21مرداد94
عشق یعنی به تخم ماهی ها
که هزاران نهنگ میمیرند..
|آذز|
دختره دلش میخواس یکی دستشو بگیره
بکشونه
بچسبونتش به دیوار
زل بزنه به چشماش
بش بگه همه چی تموم شد
دیگه دوسم داشته باش به بانگِ بلند
دیگه از الان به بعد سایه بالاسرت خودمم
دیگه هیشکی نمیتونه نیگا چپ بکنتت
دیگه دهن هیشکی به گزافه نمیذازم واشه
.
.
.
اما دل دخترک به هیچ کجای هیچ کس نبود...
کافیه اون روز باش جروبحث داشته باشم
اخرشب ک میشه یه سردرد عجیب میاد سراغم،که فقط با قرص اروم میشه!
نشد که!نامردی عه!خدا هم طرف توعه!!
منم مججججججبورم بیام سمت تو آقایی!
مجبورم،میفهمی!!!
مردی دارم گه حرفش حرف عه
محاله یچی بگه و سرحرفش وانسته!